مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کتابخانه
پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

لامپ خونه سوخت. رفتند از تعاونی دادگستری لامپ خریدند. بهشتی ناراحت شد. گفت من اینجا کار شخصی می کنم، باید لامپ رو از مغازه معمولی با قیمت خودش بخرید. لامپ رو پس داد. رفت از بیرون لامپ خرید.

شهید بهشتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
غذای زندانش نون و آب بود. به تمسخر بش گفتن: خوش مزست!؟ گفت:"اگه بیرون هم از اینا خورده باشی بله، خوش مزست". بعدها شد رئیس دیوان عالی کشور، اغلب روزها غذایش نان و ماست بود.

شهید بهشتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

توی هامبورگ رفته بود برای خوندن صیغه عقد. بعد از خوندن صیغه پاکت دویست مارکی گذاشتند جلوش. گفت:"این وظیفه منه. برای وظیفه هم پول نمیگیرم."اصرار پشت اصرار که باید قبول کنید. شماره حساب داد، گفت بریزید به حساب مسجد.

شهید بهشتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

اولین برخورد با مجتبی خواستم زودتر سلام بدم اما از فاصله دور به من سلام کرد یادم میاد که تا آخرین لحظات شهادتش کسی نتونست توی سلام کردن از شهید اکبرزاده سبقت بگیره.

شهید مجتبی اکبرزاده

راوی: محمد علی ابراهیمی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 105

۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سفره عقدمان با تمامی سفره ها فرق داشت؛ به جای آینه شمعدان تفسیر المیزان را دور تا دور سفره عقدمان چیده بودیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمان میداد می ارزید به هزاران شگونی آینه و شمعدان!

شهید فتح الله ژیان پناه

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 103

۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شب عملیات والفجر 8، محمد در حاشیه اروند رود به شدت مجروح شد. هرچه به او اصرار کردند که بیا تو را به عقب برگردانیم، قبول نکرد و گفت: شما به عملیات ادامه بدهید و نگذارید عملیات لو برود. وضع عجیبی بود به هر زحمت بود، بچه ها را متقاعد کرد که به پیش روی ادامه دهند. زخم هایش عمیق بود خون ریزی اش شدید؛ برای آنکه سر و صدا نکند و عملیات لو نرود، سرش را داخل آب فرو می کرد. دقایقی گذشت و محمد شمسی همانگونه در کنار اروند مظلومانه به شهادت رسید.

شهید محمد شمسی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 102

۲۷ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سر سفره عقد نشسته بودیم، عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد. حسین برخاست و به نماز ایستاد؛ دوستم کنارم نشست و گفت: این مرد برای تو شوهر نمی شود! متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟! گفت: کسی که این قدر به نماز و مسائل عبادی اش مقید باشد، جایش توی این دنیا نیست.

راوی: همسر شهید حسین دولتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 101

۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

سه ماه تعطیلات که می شد می گفت: خوشم نمی آید برم توی کوچه با بچه ها وقت بگذرانم، می خام برم شاگردی. شاگرد یک میوه فروش می شد، وقتی به خانه می آمد دیگه نفس نداشت، می گفتم چرا اینقدر کار می کنی؟ می گفت: زحمت کشی یک نوع عبادت است. حضرت علی (علیه السلام ) چقدر زحمت می کشید، مگه ما به دنیا اومدیم که بخوریم و بخوابیم.

شهید همت

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 100

۲۰ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

خیلی ها باور نمی کردند فرمانده توپخانه سپاه این قدر کم حقوق بگیرد. تازه بخشی از این حقوق کم را هم هزینه جبهه می کرد. شنیده بود که قرار است حقوقش را زیاد کنند. ناراحت شد و گفت: لازم نکرده حقوقم را زیاد کنید.

شهید حسن شفیع زاده

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 99

۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقای رجایی در زندان برنامه منظمی داشت. در جلساتی که با هم در زندان داشتیم سر ساعت حاضر میشد. برنامه ورزش، خوراک، هواخوری، مطالعه و خواب او ساعت دقیق و معینی داشت و دقیقه ای عوض نمیشد. شهید رجایی میگفت من این نظم را از آقای بهشتی یاد گرفتم.

شهید رجایی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 98

۱۶ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر