مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کتابخانه
پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۱۳ مطلب با موضوع «مسئولین» ثبت شده است


قبل از انقلاب توسط ساواک دستگیر شد، چند ماهی را زیر شدیدترین شکنجه ها به سر برد، جوری با چکمه به صورتش کوبیده بودند که تا یک ماه خونریزی بینی داشت. بعد از پیروزی انقلاب دادگاه نجف آباد ازش خواستند شکنجه گرانش را معرفی کنه زیر بار نرفت و هیچ کدامشون را معرفی نکرد می گفت: نیازی به اینکار نیست، انقلاب اونا رو تنبیه کرده پسر یکی از شکنجه گرانش به مشکل برخورده بود باباش آمده بود پیش حاج احمد تا براش کاری بکنه حاجی هم انگار نه انگار یه روزی زیر دست این آدم شکنجه شده با پیگیری، مشکل پسر شکنجه گر سابق خودش رو حل کرد.

شهید حاج احمد کاظمی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 131

۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

همیشه حاضر بود. هیچ وقت خودش را کنار نمیکشید. حتی وقتی بنی صدر خلع درجه اش کرد. با لباس بسیجی می رفت سپاه مثل یه بسیجی صفر کیلومتر کار می کرد. طرح میداد و برنامه ریزی ستادی میکرد. اصلا براش مهم نبود که تا دیروز سرهنگ بوده و امروز یه بسیجی ساده است.

شهید صیاد شیرازی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 122

۱۲ تیر ۹۳ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

سر صف غذا جلویی ها عقب می رفتند که زودتر غذا بگیره، ناراحت می شد ول می کرد می رفت. نوبتش هم که میرسید آشپزها برایش غذای بهتر می ریختند می فهمید میداد به پشت سریش.

شهید کاوه

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 116

۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

مسجد رفتنش برای خودش مسافرتی بود، آنقدر که طول می کشید.

همیشه پیاده می رفت که اگر نیروهای عادی که دستشان به فرمانده لشکر نمی رسد، آن موقع بتوانند بروند پیشش.

شهید محمود کاوه

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 113

۰۳ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تدارکات، یک تلویزیون بهش داد، قبول نکرد. مسئول تدارکات، تلویزیون را پشت ماشینش گذاشت. شفیع زاده هم تلویزیون رو از ماشین برداشت و گذاشت رو زمین. گفتم: چرا این هدیه را قبول نمیکنی؟ گفت:"میدونی، ناخالص بودن عمل، نقطه شروعی داره، من نخواستم این عمل نقطه شروعی در زندگی من باشه میخوام ذره ای ناخالصی در عملم نباشه."

شهید حسن شفیع زاده

منبع دریافتی: هفته نامه حیات |شماره 109

۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی می خواستیم برویم ماموریت، اول صدقه می داد. بعد قرآن میخوند. بعدش برنامه سفر را توضیح می داد. وارد شهر که میشدیم، اول میرفت گلزار شهدا، بعد میرفت سراغ خانواده شهدا باهاشون صحبت میکرد. مشکلاتشون را میپرسید و گاهی یاداشت میکرد. بعد می رفتیم سراغ ماموریت.

شهید علی صیاد شیرازی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 106

۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

رفته بود خوزستان؛ جلسه تا ساعت یک نیمه شب طول کشیده بود. گفتن حتما تو هتل خوابیده. همونجا تو فرمانداری، بالشتش عمامش بود و پتوش عباش، همونجوری خوابید.

شهید بهشتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104

۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

لامپ خونه سوخت. رفتند از تعاونی دادگستری لامپ خریدند. بهشتی ناراحت شد. گفت من اینجا کار شخصی می کنم، باید لامپ رو از مغازه معمولی با قیمت خودش بخرید. لامپ رو پس داد. رفت از بیرون لامپ خرید.

شهید بهشتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
غذای زندانش نون و آب بود. به تمسخر بش گفتن: خوش مزست!؟ گفت:"اگه بیرون هم از اینا خورده باشی بله، خوش مزست". بعدها شد رئیس دیوان عالی کشور، اغلب روزها غذایش نان و ماست بود.

شهید بهشتی

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خیلی ها باور نمی کردند فرمانده توپخانه سپاه این قدر کم حقوق بگیرد. تازه بخشی از این حقوق کم را هم هزینه جبهه می کرد. شنیده بود که قرار است حقوقش را زیاد کنند. ناراحت شد و گفت: لازم نکرده حقوقم را زیاد کنید.

شهید حسن شفیع زاده

منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 99

۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر