مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها

مرام بی ترمزها
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
کتابخانه
پیام های کوتاه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

یک لیوان و سه نفر

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۹ ق.ظ

نیمه هاش شب برای شناسایی وارد خاک عراق شدیم. محمد مهدی مواضع دشمن را عکس‌برداری می کرد. مدتی در خودش فرو رفت، بعد گفت: اذان می گن؟ گفتم : تو این بیابون! کی داره اذان می گه؟! او گفت: چرا خودم شنیدم.ایستادیم کمی آب از رادیات ماشین گرفتیم ، کمتر از یک لیوان ! هرسه نفرمان وضو گرفتیم.آبی که از دست محمد مهدی می ریخت ، من میان زمین و هوا می قاپیدم و دوستمان نیز آب وضوی مرا.

خاطره ای از شهید محمد مهدی خادم الشریعه

منبع دریافتی: روزنامه خراسان (1389/9/30)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی