شهید کاوه
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 135
شهید کاوه
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 135
شهید باکری
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 134
یک روز قبل از اذان صبح رفتم وضو بگیرم. دیدم تنهایی دستشویی های مقر را می شست. گاه هم، دور از چشم همه، حیات را آب و جارو می زد.
شهید باقری
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 132
قبل از انقلاب توسط ساواک دستگیر شد، چند ماهی را زیر شدیدترین شکنجه ها به سر برد، جوری با چکمه به صورتش کوبیده بودند که تا یک ماه خونریزی بینی داشت. بعد از پیروزی انقلاب دادگاه نجف آباد ازش خواستند شکنجه گرانش را معرفی کنه زیر بار نرفت و هیچ کدامشون را معرفی نکرد می گفت: نیازی به اینکار نیست، انقلاب اونا رو تنبیه کرده پسر یکی از شکنجه گرانش به مشکل برخورده بود باباش آمده بود پیش حاج احمد تا براش کاری بکنه حاجی هم انگار نه انگار یه روزی زیر دست این آدم شکنجه شده با پیگیری، مشکل پسر شکنجه گر سابق خودش رو حل کرد.
شهید حاج احمد کاظمی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 131
صورت بشاشی داشت. یک بار سر مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم. هر کدام روی حرف خودمان ایستاده بودیم که عصبانی شد، اخم توی صورتش افتاده بود و لحن مختصر تندی به خود گرفت. از خانه زد بیرون... وقتی برگشت دوباره همان طور با روحیه باز و لبخند آمد. بهم گفت:"بابت امروز صبح معذرت می خواهم." میگفت:"نباید گذاشت اختلافات خانوادگی بیش از یک روز ادامه پیدا کنه"
شهید اسماعیل دقایقی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 130
چرا چیزی برای خودت نمی خری؟ طاهره گفت: "پس اینها که دارم، چیه؟ "گفتند: آخر پول هایت را چکار میکنی دختر! و طاهره میخندید و از جواب طفره می رفت. بعدها فهمیدیم پول هایش را، خرج دوستان و همکلاسی هایی می کند که اوضاع زندگی شان چندان رو به راه نبود. برایشان لوازم التحریر می خرید. کیف و کفش و حتی خوراکی زنگ تفریح. گاهی وقت ها، حتی به خانواده هایشان هم کمک می کرد. این ها را دیر فهمیدیم. وقتی فهمیدیم که تو مراسم شهادتش، دوستانش دسته دسته می آمدند و با جان و دل، کمکمان می کردند و می گفتند: هرچه قدر کمک کنیم، عوض خوبی های طاهره نمی شود.
شهیده سیده طاهره هاشمی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 128
از سر کار که میرسید خونه، قبل از هر چیزی میرفت پیش خانم خونه.
_سلام خسته نباشید، زحمت کشیدید... کار هر روزش بود.
شهید بهشتی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 126
هوای بندر خیلی گرم بود، کولر خریده بودم. شب رفت روی پشت بام خوابید. گفتیم: چرا؟ گفت: وقتی خیلی ها توی بندرعباس کولر ندارند من راضی نمی شوم زیر کولر بخوابم.
شهید علیرضا آرمات
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 125
پشت فرمون بود. موقع پیچیدن، گلگیر ماشینش کشیده شده بود به یه ماشین که پارک بود. کلی گشت تا صاحب ماشین رو پیدا کرد و خسارتش رو داد.
شهید سید حسن فلاح
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 124