گندم های لب مرز
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۵۷ ق.ظ
آستین هاشو با پاچه های شلوارش را تا می زد، مثل بقیه کشاورزها. اون موقع ابراهیم ده دوازده سالش بود. هر سال موقع کشت و درو می رفت سر زمین. مرزبندی زمین ها خیلی باریکند و راحت جا به جا میشن، موقع درو، به گندم های لب مرز که می رسیدیم، ابراهیم می رفت روی مرز می ایستاد. دلش نمی خواست محصول زمین های کناری با محصول زمین بابا قاطی بشه.
شهید حاج همت
منبع دریافتی: هفته نامه حیات / شماره 90
۹۲/۱۲/۱۵