تازه آزاد شده بود
شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۲۸ ق.ظ
تازه آزاد شده بود، خانمان از جمعیت خالی نمی شد. دسته دسته میومدن دیدنش، یک خروار ظرف هم که برای پذیرایی بود جمع شده بود تو آشپزخونه. صبح زود که بلند شدم دیدم یک دونه ظرف هم نمونده. نصف شب بلند شده تنهایی بدون اینکه کسی بیدار بشه همه رو شسته بود...
شهید میثمی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 115
۹۳/۰۳/۱۰