پشت فرمون بود. موقع پیچیدن، گلگیر ماشینش کشیده شده بود به یه ماشین که پارک بود. کلی گشت تا صاحب ماشین رو پیدا کرد و خسارتش رو داد.
شهید سید حسن فلاح
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 124
پشت فرمون بود. موقع پیچیدن، گلگیر ماشینش کشیده شده بود به یه ماشین که پارک بود. کلی گشت تا صاحب ماشین رو پیدا کرد و خسارتش رو داد.
شهید سید حسن فلاح
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 124
خانم گفت: دم در که میری این سطل زباله را ببر. گفت:"چشم خانم ماشین شهرداری که آمد می برم." نگاه معنادار همسر را که دید گفت:" بوی زباله ها همسایه ها را اذیت می کند، ما نباید کاری کنیم که همسایه ها آزار ببینند."
شهید رجایی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 123
وقتی همه از مسجد آمدند بیرون، فقط یک جفت پوتین پشت در مانده بود که آن هم برای محمد نبود. هرچه اصرار کردیم و دلیل آوردیم که همان پوتین ها را بپوشد، قبول نکرد. گفت:"می ترسم این ها را بپوشم و نتوانم صاحبش را پیدا کنم." اون روز فاصله ی مسجد تا مقر رو پا برهنه آمد.
شهید محمد نصرالهی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 112
دور تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت: تا یادم نرفته اینو بگم، اون جا که رفته بودیم برای مانور یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندم ها از بین رفته. بگید بچه ها ببینن چه قدر از بین رفته، پولشو به صاحبش بدیم.
شهید حسین خرازی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 107
آستین هاشو با پاچه های شلوارش را تا می زد، مثل بقیه کشاورزها. اون موقع ابراهیم ده دوازده سالش بود. هر سال موقع کشت و درو می رفت سر زمین. مرزبندی زمین ها خیلی باریکند و راحت جا به جا میشن، موقع درو، به گندم های لب مرز که می رسیدیم، ابراهیم می رفت روی مرز می ایستاد. دلش نمی خواست محصول زمین های کناری با محصول زمین بابا قاطی بشه.
شهید حاج همت
منبع دریافتی: هفته نامه حیات / شماره 90