لامپ خونه سوخت. رفتند از تعاونی دادگستری لامپ خریدند. بهشتی ناراحت شد. گفت من اینجا کار شخصی می کنم، باید لامپ رو از مغازه معمولی با قیمت خودش بخرید. لامپ رو پس داد. رفت از بیرون لامپ خرید.
شهید بهشتی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104
لامپ خونه سوخت. رفتند از تعاونی دادگستری لامپ خریدند. بهشتی ناراحت شد. گفت من اینجا کار شخصی می کنم، باید لامپ رو از مغازه معمولی با قیمت خودش بخرید. لامپ رو پس داد. رفت از بیرون لامپ خرید.
شهید بهشتی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104
شهید بهشتی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104توی هامبورگ رفته بود برای خوندن صیغه عقد. بعد از خوندن صیغه پاکت دویست مارکی گذاشتند جلوش. گفت:"این وظیفه منه. برای وظیفه هم پول نمیگیرم."اصرار پشت اصرار که باید قبول کنید. شماره حساب داد، گفت بریزید به حساب مسجد.
شهید بهشتی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 104
اولین برخورد با مجتبی خواستم زودتر سلام بدم اما از فاصله دور به من سلام کرد یادم میاد که تا آخرین لحظات شهادتش کسی نتونست توی سلام کردن از شهید اکبرزاده سبقت بگیره.
شهید مجتبی اکبرزاده
راوی: محمد علی ابراهیمی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 105
سفره عقدمان با تمامی سفره ها فرق داشت؛ به جای آینه شمعدان تفسیر المیزان را دور تا دور سفره عقدمان چیده بودیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمان میداد می ارزید به هزاران شگونی آینه و شمعدان!
شهید فتح الله ژیان پناه
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 103
شب عملیات والفجر 8، محمد در حاشیه اروند رود به شدت مجروح شد. هرچه به او اصرار کردند که بیا تو را به عقب برگردانیم، قبول نکرد و گفت: شما به عملیات ادامه بدهید و نگذارید عملیات لو برود. وضع عجیبی بود به هر زحمت بود، بچه ها را متقاعد کرد که به پیش روی ادامه دهند. زخم هایش عمیق بود خون ریزی اش شدید؛ برای آنکه سر و صدا نکند و عملیات لو نرود، سرش را داخل آب فرو می کرد. دقایقی گذشت و محمد شمسی همانگونه در کنار اروند مظلومانه به شهادت رسید.
شهید محمد شمسی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 102
سر سفره عقد نشسته بودیم، عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلند شد. حسین برخاست و به نماز ایستاد؛ دوستم کنارم نشست و گفت: این مرد برای تو شوهر نمی شود! متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟! گفت: کسی که این قدر به نماز و مسائل عبادی اش مقید باشد، جایش توی این دنیا نیست.
راوی: همسر شهید حسین دولتی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 101
سه ماه تعطیلات که می شد می گفت: خوشم نمی آید برم توی کوچه با بچه ها وقت بگذرانم، می خام برم شاگردی. شاگرد یک میوه فروش می شد، وقتی به خانه می آمد دیگه نفس نداشت، می گفتم چرا اینقدر کار می کنی؟ می گفت: زحمت کشی یک نوع عبادت است. حضرت علی (علیه السلام ) چقدر زحمت می کشید، مگه ما به دنیا اومدیم که بخوریم و بخوابیم.
شهید همت
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 100
خیلی ها باور نمی کردند فرمانده توپخانه سپاه این قدر کم حقوق بگیرد. تازه بخشی از این حقوق کم را هم هزینه جبهه می کرد. شنیده بود که قرار است حقوقش را زیاد کنند. ناراحت شد و گفت: لازم نکرده حقوقم را زیاد کنید.
شهید حسن شفیع زاده
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 99
آقای رجایی در زندان برنامه منظمی داشت. در جلساتی که با هم در زندان داشتیم سر ساعت حاضر میشد. برنامه ورزش، خوراک، هواخوری، مطالعه و خواب او ساعت دقیق و معینی داشت و دقیقه ای عوض نمیشد. شهید رجایی میگفت من این نظم را از آقای بهشتی یاد گرفتم.
شهید رجایی
منبع دریافتی: هفته نامه حیات | شماره 98